Monday Sep 18, 2023

سخن زن/۳: آزاد شدم، اما به قیمت جان و‌ جوانی

آزاد شدم، اما به قیمت جان و‌ جوانی

واپسین سوزن از تاروپودِ خسته‌ی پوستم گذر کرد و هنوز پس از دو ساعت، دردش ترکم نکرده‌است. آری عزیزم! یازده سالگی، پانزده سالگی، هفده سالگی گذشتند. من، آزمون‌های زندگی را پشت‌سر گذاشتم و تابوها را شکستم. حالا کار می‌کنم و درس می‌خوانم، مانعی جز دردهای تنانه نیست. در پایان، آنان دانستند که بنا نیست دختر به بهانه‌ی راه، دانشوری و دانایی، خانواده‌اش را بدنام کند. آن‌ها فهمیدند که یک دختر هم می‌تواند... اما دیر. مردم می‌گویند هنوز در جوش‌وخروش‌ام و نمی‌دانند که همین زندگی در نوجوانی مرا پیر و شکسته ساخت. دختران خانواده‌ی ما رها شدند- چقدر زیباست که جمله‌ای را با «رها شدند» به پایان ببری - آن‌ها می‌خوانند، می‌نویسند، می‌آموزند و می‌آموزانند. آن‌ها آزاد شدند. من آزاد شدم، اما به‌نرخِ جان و جوانی....

Comments (0)

To leave or reply to comments, please download free Podbean or

No Comments

Copyright 2023 All rights reserved.

Podcast Powered By Podbean

Version: 20240320