2 days ago
سخن زن/۳۱: سفر به واخان؛ دریای آموی دختران ما را میبلعد
سفر به واخان؛ «دریای آمو دختران ما را میبلعد»
«پدرم میگفت که خبررسان آمده و میگه ماهبیگم مرده! مادر که از وجودم در کنارش خبر نداشت با جیغ بلندم تکان خورد و بغلم کرد. دیر فهمیدم چرا و چهگونه ماهبیگم مرد… وقتی داخل خانه ماهبیگم شدم، جمع بزرگی از زنان و مردان همسایه نشسته و به یاد او گریه میکردند. مادرش با ناله میگفت که آه دخترم چه کار کردی؟ دلت به جوانیات نسوخت؟ فکر نکردی بعد این کار مردم ما را لعنت میکنند؟ مادرش بلند گریه میکرد، زجه میزد، روی میدرید و گیسو میکَند.»
Comments (0)
To leave or reply to comments, please download free Podbean or
No Comments
To leave or reply to comments,
please download free Podbean App.